آنروزها که دشنه در دستت بی قراری می کرد
دلم خوش بود
به همان دو قلب کج و معوج بر درختی که هرگز قد نداد.
سیاه مشق اسم من
که یکروز نقطه اش رفت و فردا دندانه اش افتاد.
اینروزها تو دیگر آنقدر ماهرانه قلب می کنی
که تمام دختران آبادی
قلب صاف و اتوکشیده ات را یدک می کشند.
22 آذر 82
درود بر شما
من بیشتر از ده سال است که گیله لوی هستم
گرچه از دید نژادی که از زاده شدنم
گیله لوی را از دید نام می گویم
دوستانم می خواستند بیایند پیشم که به نادرست ........ و گمان نمودند که شما من هستید و چون آگاهم ساختند..... آمدم تا ببینم .......؟