گیل لوی

دختر گیلک

گیل لوی

دختر گیلک

اشعار سما

از امروز تصمیم گرفتم شعرامو اینجا بذارم.آخه تا چند سال ژیش گلاب به روتون حس و حال سرودن در من قل می زد. این از اولیش: 

خیلی گران سرگرفت

عشقی که اندازه ی دست های ما نبود

و ما بی اجازه به هم عادت کردیم.

حالا من آنقدر "آدم بزرگ" شده ام

که بگویم:

از قلب من برو بیرون.

                                    شهریور83

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد